دومین بار بود آبان رفتیم همدان جان.
همدان پاییز زیبایی دارد با باران های بی هوا و ملایمش.
.
غار پلانکتون با دندانهای هیولا و اسکلتهایش برای گل پسر جذاب بود شکر خدا
پسر ناقلا شده بود کمک لیدر در سخنرانی
معده ام ؛دندانم .دوستانی که قصد دارند بیخواب ترم کنند!
تا لانسوپرازول ۳۰ گرانولهایش رها شود و اسید معده فروکش کند وبگردی میکنم.
وبلاگها بهتر بود، از اولش هم بهتر از اینستا بود.
حداقل نظرات را بلاک میکردن نه اینکه صفحه را خصوصی کنی و بنده خدایی فقط تعداد پست ها را بشمرد!
انگار اصل قدیمی تر بهتر در دنیای مجازی هم صدق میکند.
هر چه جدیدتر شد پر مکرتر شد.
بلاگفایی ها هر کدام را بخوانی گوشه ای برای دل تنگ خودشان اختیار کردن!
.
از بین کتابهای عتیقه باباجون کتاب شعر فاضل نظری را پیدا کردم؛ با امضای خودش که به پوریا داده بود.
شباهت من و تو هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عقل و عشق تنهایی است
مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است
مردی به نام اوه
زندگی عزیز
کتابهای جدیدی که خواندم
فردریک بکمن زیبا مینویسد.
حیف؛
قرار بود برای درس و مشق یاس حرص نخوریم که نشد!
پاییز هر هفته اش طعم و بوی کیک خاصی داشت:
هل و لیمو ،سیب و دارچین!
اول باباش زد.
بعد من
سوم رادین گریه کرد میسوزه.
یاس خواست در بره و شاهد گرفتش و من دستش رو نگه داشتم.
جیغ و ادای هر سال !
بیرون که اومدیم منشی دکتر و مریض تو سالن انتظار به ما میخندیدن.
رادین یاسی رو ناز میکرد و دلداری میداد.
من جای رادین بودم اینکار رو نمیکردم و میگفتم آجی حقته اینقدر تو خونه به من آمپول زدی من دردم اومد!
لشگر شکست خورده بودیم
یکراست رفتیم سی سخت.
شهری پر باغ و آبشار
پر میوه
پر هوا و پر گیاه
و البته شب هایش پر پشه!
سفر یکروزه ما صرفا جهت حال دل خودمان و یاسی که از زهرا جون تو مسافرت عقب نمونه!
هتل کوهستانی دال دنا و کوه گل و چشمه سردو
اول هفته بچه خرگوشها ظاهر شدند و تا چهارشنبه همشون ناپدید شدند.
هفته از اولش رقم میخوره؛
هفته عجیب و مسخره ای بعد از یک هفته پردردسر و آشوب!
اتمام آب و آرد و محاصره ۴ روزه ماشین ها تو جاده.
خدایا ممنونم که هنوز زنده ایم:((
درباره این سایت