اول باباش زد.
بعد من
سوم رادین گریه کرد میسوزه.
یاس خواست در بره و شاهد گرفتش و من دستش رو نگه داشتم.
جیغ و ادای هر سال !
بیرون که اومدیم منشی دکتر و مریض تو سالن انتظار به ما میخندیدن.
رادین یاسی رو ناز میکرد و دلداری میداد.
من جای رادین بودم اینکار رو نمیکردم و میگفتم آجی حقته اینقدر تو خونه به من آمپول زدی من دردم اومد!
لشگر شکست خورده بودیم
رادین ,رو ,پاییز ,تو ,زد ,خورده ,دردم اومد ,اومد لشگر ,من دردم ,زدی من ,آمپول زدی
درباره این سایت